بزرگ شده ام تا نام قرص هایت را بخوانم، تا بار هرم برعکس رشد جمعیتت را بر دوش بکشم که تنها و تنها ثمره ات همین ژن های کج و معوج بود همین نمیدانم از کدام نسل بودنم همین بزرگ شده از تو یا نسل پرورش یافته ی تو تربیت شده یا بیتربیت شده از اموزه های تو ،نسل پدرانه من و از همین جای داستان میرنجم که مثل گیاهی روییده در ملکی هزار صاحب ،یکی علف هرزم میخواندم و یکی گیاه داروویی ،یکروز دم کرده ام محبوب میشود و یکروز سبزو تازه ام و روزی دیگر با سیل افت کش ها از ریشه خشکاندنم مصلحت .رنجشم از اینجای داستان است که تو خودت هم ندانستی کجا این داستانی ،در کدام تراز و تیره ای دنباله کدام رگ و ریشه ای شعر های میخوانی که نمیدانی شاعرش کیست و شاعر هایی را میشناسی و دریغ دو بیت کاملشان رک و راست هیچ نوشته ی بیش از پنجاه شصت صفحه نخوانده ای ولی انتظار فیلسوف خواندت را داری و این تنها بر ما اخرین نسل نگاه دارنده احترام در برابر تمام ستم های نادیده از تو ایم . بیخوابیات....
ما را در سایت بیخوابیات. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mp007 بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 12:14